جای پا...

جای پا...

باید قدم برداری و حرکت کنی.
وگرنه اگر یک جا بمانی و راکد شوی، زود می گندی و می پوسی.
باید قدم برداشت و حرکت کرد، نباید یک جا ماند. گرچه همین قدم برداشتن هم باید با حساب و کتاب باشد. چه راست بروی و چه کج؛ جای پایت روی زمین می ماند اما جای پای درستی پا برجاتر است و باقی تر. پس چه خوب که جای پایت در راه درست باشد، وگرنه چقدر قدم ها که برداشته شده و در راه کج بوده است و حالا هیچ اثری از آن باقی نیست.
درست مثل رد پای آدمی روی برفها که سریع از بین می رود...

حرفهای شما
مهمونای خونه ی من

کدام عید...

دوشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۲۴ ب.ظ

این روزها به هر جایی که سر می زنم و کاری دارم، می گویند: دم عید است و کلی مراجعه کننده داریم و حسابی سرمان شلوغ است.

دقت می کنم و می بینم این سبک حرف زدن هر سال جلوتر می آید. یعنی اینکه اگر پارسال 30 روز مانده به آخر سال می گفتند دم عید است ولی حالا 45 روز مانده به آخر سال می گویند دم عید است!!!

نمی دانم این چه عیدی است؟

سال هاست که می آید و می رود و هیچ تحولی در آدمیان نمایان نمی گردد، جز ظاهرهای شیک و لوازم مدرن...

اگر عید است برای اجسام است نه برای آدمیان.

ما همان سال قبلی ها هستیم بدون هیچ تغییری و یا حتی بدتر...

جهان سوم...

سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۱۹ ب.ظ

این جغرافیا نیست که جهان سومی بودن را تعیین می‌کند،

آدم‌ها هستند که آن را می سازند.

جهان سوم جا نیست، شخص است.

جهان سوم منم، جهان سوم تویی، جهان سوم طرز تفکر سودجویانه و منفعت طلب ماست.

جهان سوم بدست آوردن سود به هر قیمت ولو به زیان همه است .

آری جهان سوم یک طرز تفکر است و نه آن مرزهایی که داخلش زندگی می‌کنیم.

جهان سوم جاییست که مردمش جهان سومی فکر می کنند...     

روزگار بدی شده...

چهارشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۴۱ ب.ظ

دلم خیلی گرفته...

نمی دونم چرا همه این روزها حکم غریبه دارن؟ چرا برای همه غریبه شدم؟

حتی برای پدر و مادرم، حتی برای همسر...

احساس خفگی دارم، دلم گرفته...

کافیه که بیفتی تو گرفتاری، همه دورت رو خالی میکنن، آخه فکر میکنن، نکنه که دستت رو جلوشون دراز کنی و ازشون چیزی بخوای...

بد روزگاری شده، خیلی بد...

خدایا به بزرگیت به ما این عنایت رو بکن که دستمون رو برای هیچ چیز جلوی هیچکس حتی پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر و برادر دراز نکنیم...

فردا راهی مشهدم، میرم پیش امام رئوف، همونی که هیچ منتی رو سر آدم نمیزاره، همونی که مهربونه، همونی که من و امثال منه گنهکارو به راحتی به حریمش راه میده.

میخوام فقط بشینم و یه دل سیر اشک بریزم... 


http://www.fardanews.com/files/fa/news/1390/12/24/88517_405.jpg

از ماست که بر ماست

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۱۳ ب.ظ

امروز برای بار سوم با هما رفتیم بازار به هوای خرید یخچال و ماشین لباس شویی.

البته بیشتر قصدمان آگاهی و تحقیق در مورد یک برند مفید بود.

چه عرض کنم، از اول امین حضور تا آخرش یک حرف یکسان نشنیدیم و هرکس برای خودش یک چیز می گفت و این نشان از صداقت فروشندگان محترم و قالتاق بود!!!!!!

جالب تر این بود که هرکس هر محصولی را که بیشتر در فروشگاه داشت، آن را تبلیغ می کرد و هزار کلمه برای تعریف از آن ردیف می کرد.

بدتر آنکه در این آشفته بازار زیاد محصول ایرانی ندیدم؛ بازار پر بود از جنس خارجی و این فقط نشان دهنده بدبختی ماست.

تعصب بیجا

جمعه, ۱۳ دی ۱۳۹۲، ۱۲:۱۳ ب.ظ

چند وقتی است که همه چیز به هم ریخته شده است یا به عبارتی اوضاع و احوالمان قاراشمیش است.

طبقه همکف خانه ی پدری را به هم زده ایم تا که سر پناهی باشد برای زندگانی جدید بنده و همسری.

اگر همین خانه هم نبود نمی دانستم چه باید بکنم آن هم با این آشفته بازار گرانی و کرایه های بالا.

برف...

چهارشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

من به بی ریایی برف غبطه می خورم،

به اتحاد دانه هایش رشک می ورزم،

به فداکاریشان حسادتم می شود، من به برف اندیشیده ام.

هیچ دانه ای از آن به دل سیاهی ندارد و ظاهر و باطنش یکیست.

هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد، چراکه با هم یک جاده را طی می کنند و در یک جا آرام می گیرند.

فداکاریشان بی نظیر است.

آن یکی می خواهد زودتر سختی زمین را دریابد تا که هم نوعش بر پشت نرم او آرام گیرد و نکند که سیاهی سخت زمین او را بیازارد.

من برف ها را دوست دارم...                         "سکادا"

http://www.khoogan.com/uploads/posts/2011-01/1294588847_6_8610120621_l600.jpg