جای پا...

جای پا...

باید قدم برداری و حرکت کنی.
وگرنه اگر یک جا بمانی و راکد شوی، زود می گندی و می پوسی.
باید قدم برداشت و حرکت کرد، نباید یک جا ماند. گرچه همین قدم برداشتن هم باید با حساب و کتاب باشد. چه راست بروی و چه کج؛ جای پایت روی زمین می ماند اما جای پای درستی پا برجاتر است و باقی تر. پس چه خوب که جای پایت در راه درست باشد، وگرنه چقدر قدم ها که برداشته شده و در راه کج بوده است و حالا هیچ اثری از آن باقی نیست.
درست مثل رد پای آدمی روی برفها که سریع از بین می رود...

حرفهای شما
مهمونای خونه ی من

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

وام ازدواج را خدا آزاد کرد!!!

دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۱۶ ق.ظ

امروز پس از پیگیری های مسرانه و با تلاش برادر زن محترم پس از 11 ماه موفق به دریافت مبلغ شش میلیون تومان وام ازدواج از حلقوم مبارک بانک صادرات شدیم.

گرچه خرداد ماه سال گذشته تشکیل پرونده دادیم و قرار بود یازده اسفندماه 92 بدهند اما مسئول پرداخت وام های ازدواج فرمودند که قبل از عید است!!! و بودجه نداریم و تشریفتان را ببرید و اردیبهشت سال آتی دوباره مشرف شوید.

اردیبهشت هم که رفتیم گفت بانک مرکزی مجوز پرداخت وام را نداده، بروید و هر هفته سری بزنید شاید فرجی بشود و اجازه دادند.

گرچه امروز بر خلاف میلم با نفوذ برادر زن موفق به دریافت همان وامی شدیم که بانک مرکزی همچنان مجوز پزداختش را نداده است!!! و حتی همان هفته اول پس از عقد هم نفوذ ایشان کارساز بود ولی وجدان حقیر رضایت نمی داد.

گرچه الان وجدان هم کوتاه آمد و درمانده شد چون شدیدا محتاج بود.

می دانم که عده زیادی این میان هستند که همچنان در گیر و دار این وام ناچیز هستند؛ اگر می گویم ناچیز از سر ناشکری نیست بلکه می دانم این چندرغاز وام در برابر وام های کلانی که به جیب مبارک عده ای خاص ریخته شده است و باز پرداختی هم در پی ندارد و به عبارتی هاپولی می شود واقعا ناچیز است و بیشتر اینجای قضیه من را می سوزاند که این وام حق من جوان تازه متاهل هست.

تازه بماند که برای گرفتن حقت باید دائما تا کمر دولا شوی تا یک وقت یقه سفید محترم (اصطلاح جامعه شناسی کارمند) سختش نشود و از جایش بر نخیزد.

 

 

سوسکها تضاد سرشان نمی شود...

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۱ ب.ظ

دیروز رفته بودم روغن خودرو پدر رو تعویض کنم که چند نفری اونجا ایستاده بودن و منم رفتم کنارشون وایسادم تا نوبتم بشه و برم سر چاله سرویس. به یکی از اونایی ایستاده بودن، می خورد وضع مالیه خوبی داشته باشه. آخه ماشین طرف مدل بالا بود و قیمتش یه چیزی حدود 200 میلیون.

خلاصه وایساده بودیم که یه دفه طرف بی مقدمه پاشو کوبید زمین گفت پدسگ؛ بی صاحب همه جا هست!!!!!!!

ما رو میگی مات و مبهوت مونده بودیم که طرف چی رو میگه؟

که یه دفه پای مبارک رو از روی زمین بلند کرد و بدن تکه تکه شده یه سوسک که محتویات درون شکمش ریخته بود بیرون نمایان شد.

بگذریم که طرف همین وجود سوسک رو داشت به دولت ربط می داد و سیاسیش می کرد. توی این گیر و دار در حالی که بادی به غبغب انداخته بود، درومد گفت:

یه سال پیش یه خونه توی پاسداران خریدم حدود یه میلیارد و دویست. خیلی شیک و لوکسه و کلی امکانات داره.

اما بدبختانه  یه دو ماهیه که از توالت خونه سوسک میاد بالا و کلی اعصاب خانومم رو بهم ریخته.

حالا موندم چه کنم تا بتونم ریشه کنش کنم؟

منم تو اون لحظه به این فکر افتادم که بالاخره یه وجه مشترک بین خونه های پایین شهر و بالاشهر پیدا شد و این وجه مشترک وجود سوسک هاس.

آخه سوسکها تنها موجوداتی هستن که تضاد طبقاتی سرشون نمیشه و همه جایی تردد دارن...

 

احتمالا وقتی این پست توی وب قرار بگیره من نمایشگاه کتاب باشم.

خصوصی سازی در مدارس یا برترنمایی

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ق.ظ

این روزها بیشتر بخش های کشور دارد می رود به سمت خصوصی سازی یا خصوصی شدن.

البته باید گفت که خصوصی سازی امر بدی در اداره یک کشور نیست اما یک موضوع بسیار و مهم و حیاتی در امر خصوصی سازی چگونگی نظارت بر اجرای آن هست.

و متاسفانه از طرفی مقوله نظارت و بازرسی در کشور ما هم در حد اعلای خود ضعیف و مفتضح می باشد.

گرچه اصلا قصد این نوشتار بحث نظارت در جامعه نیست ولی چندان بی ربط هم نیست.

اما اصل بحث در مورد انواع مدارسی هست که چند سالی در حال رونق گرفتن و از رونق افتادن هستن.

(از این جا به بعد متن محاوره ای میشه)

عرض کنم که مدارس توی کشور ما به سه دسته تقسیم میشن:

تقدیم به تو یارم...

دوشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۳۰ ب.ظ

امروز روز جهانی دستهای مهربانه

روز همون دستای مهربونی که برای اولین بار تن زیباترین مخلوق خدا رو لمس می کنه

روز همون هایی که جزو اولین نفرهایی هستن که صورت معصوم نوزاد رو می بینن و صدای گریه اش رو می شنون

بله درسته، منظور همون هایی که نه ماه سختی و رنج بارداری رو به شوق و خوشحالی بدل می کنن البته به لطف خدا...

پانزده اردیبهشت روز جهانی ماما هست و همای ناز منم ماماس.

***هما جونم، روزت مبارک***

 

 

عروسک شکستنی...

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۲:۱۷ ق.ظ

این ترانه با اینکه قدیمی ولی دوسش دارم. دوس دارید گوش کنید.

عروسک شکستنی از شاهرخ...

 

 

کتاب...

سه شنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۰۳ ب.ظ

فردا بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب برگزار میشه و من خیلی این نمایشگاه رو دوست دارم.

پارسال اصلا مناسب نبود و چیدمان غرفه ها بد بود. همه چیز از ساندویچ سرد تا کتاب گرفته گرون بود.

امسالم چندان چشمم آب نمی خوره.

ولی به هرحال این یک موضوع عالیه و به عبارتی بزرگترین رویداد فرهنگیه و خودش کلی جای شکر داره.

دوست دارم به همه دوستای خوبم چند تا کتاب رو معرفی کنم:

یک- رمان "دزیره" نوشته آنه ماری سلینکو - کتاب در مورد ناپلئون و معشوقه اون یعنی کلاری دزیره هستش و از زبان خود دزیره هست. این رمان اطلاعات خوبی رو در مورد تاریخ فرانسه میده. در ضمن جزو ده رمان برتر جهان هستش. (ترجمه علوی حرف نداره)

دو- "مدیر مدرسه" نوشته مرحوم جلال آل احمد - کتاب مربوط به دوران مدیریت آل احمد در مدرسه هست و اتفاقاتی که براش میفته. نثر مرحوم آل احمد فوق العاده اس.

سه- "راه نیرنگ" نوشته ویکتور استروفسکی - جزو کتب تقریبا سیاسی ولی به صورت داستانه که در مورد عملیات های سازمان جاسوسی موساد هست و بسیار جالب.

چهار- رمان "کاترین، عشق و دیگر هیچ" نویسنده اش رو یادم رفته. اونم مربوط به تاریخ فرانسه و ژاندارک هستش.

پنج- کتاب "استاد عشق" نوشته محمود حسابی در وصف پدرشان مرحوم پرفسور حسابی هستش و بسیار عالیه.

شش- کتاب بسیار عالی "غربزدگی" نوشته جلال آل احمد ( اینو حتما بخونید).