گه گاهی می آیم و حرفی را می نویسم و می روم
چند وقتی هم شده است که حس و حال را از دست داده ام، قبلن ها روزی هشت ساعت کتاب به دست بودم و حالا دریغ از یک نیم ساعت...
من کم انگیزه شده ام و اصلا انگیزه ای ندارم
من باید از نو شروع کنم و خودم را بیابم
آخر خود قبلی خیلی بی خود بود، من فقط می خواهم به خودم برسم، آخر خود من از من خیلی فاصله دارد.
اصلا بگذار بگویم که من کسی نیستم، اصلا من را چه به من من کردن، مگر من که هستم؟
اصلا بگذریم باز هم دارم چرت و پرت می گویم.
حداقل بگذار یک جمله بگویم:
فقط این را بگویم که ماها هیچکداممان نمی دانیم چه کسی هستیم!!!