جای پا...

جای پا...

باید قدم برداری و حرکت کنی.
وگرنه اگر یک جا بمانی و راکد شوی، زود می گندی و می پوسی.
باید قدم برداشت و حرکت کرد، نباید یک جا ماند. گرچه همین قدم برداشتن هم باید با حساب و کتاب باشد. چه راست بروی و چه کج؛ جای پایت روی زمین می ماند اما جای پای درستی پا برجاتر است و باقی تر. پس چه خوب که جای پایت در راه درست باشد، وگرنه چقدر قدم ها که برداشته شده و در راه کج بوده است و حالا هیچ اثری از آن باقی نیست.
درست مثل رد پای آدمی روی برفها که سریع از بین می رود...

حرفهای شما
مهمونای خونه ی من

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

بدبختی هایمان

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

بدبختی کشورها به خاطر نبود تکنولوژی نیست، چرا که یا می خرند و یا می سازند.

بدبختی بیشتر بخاطر وجود متحجران و شوکت پرستان و لاابالی مذهب ها و نان به نرخ روز خورهاست.

آنان که حزب بادند و واژه مدیر و رییس را یدک می کشند.

البته هنرها و دکتراها بسیار دارند: هنر خوردن، خوب خوابیدن و دکترای گنده حرف زدن، پله سازی، زورگویی، همه چی بلدی، حرافی، چاپلوسی و در کل بی عیبی...

اینان آنجا که کم می آورند، صداشان را بلند و سینه را سپر می کنند و دنبال مقصرند...

 

 

 

پی نوشت: راهی شهرستانم

والله خیر الماکرین...

يكشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۱۶ ق.ظ

ما سالهاست که گرفتار حاشیه ها شده ایم،

روزی چنان تند می رویم که سایه خود را هم جا می گذاریم و روزی دیگر حرکتی لاک پشت گونه داریم،

هنوز هم که هنوز است مفهوم اعتدال و میانه روی را نمی دانیم،

روزی یکی را به عرش می بریم و دیگری را به فرش، 

یک شبه بزرگی را زیر سوال می بریم و بدون کند و کاو کوچکش می کنیم و در عرض چند ساعت او را ضد مذهب و ضد اسلام می خوانیم؛ و درست برعکسش را هم داریم که کوته فکر نامردی را از جوانمردان قلمداد می کنیم.

من هنوزم برایم جای سوال است که چطور ممکن است عده ای بدون هیچ شناختی از نویسنده یا عالم یا سیاستمدار یا استادی آنها را نفی می کنند؟

چطور براحتی گوش های خود را به سخنان دیگری می سپارند و ساده لوحانه حرفهای دروغ یا از سر عناد حقیری را باور می کنند، بدون آنکه حتی مطلبی در مورد آن نویسنده یا عالم خوانده باشند؟

چندین بار شاهد این موضوعات بوده ام و هر بار هم که سعی کردم به دفاع از آن مظلوم بپردازم، مورد هجمه حملات ناجوانمردانه قرار گرفتم.

من نمی دانم که چرا عده ای بدون هیچ منطق معقولی حتی بزرگانی چون حضرت امام (ره) را مورد انتقاد قرار می دهند؟ ولی خوب می دانم، آنان که اقدام به تخریب چهره فردی موجه می کنند و تمام هم و غمشان این است که ضربه ای به حیثیت او وارد کنند؛ خودشان ریگی به کفش دارند و منافعشان در خطر است و کمتر توانسته اند به حلق و شکم هاشان برسند.

اما غافل از آن که : مکروا و مکرلله والله خیر الماکرین... 

 

 

ما فقط ادعا داریم...

چهارشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۱۹ ق.ظ

راهی انقلاب شدم به بهانه خرید چند کتاب برای خواهرزاده ام آن هم با خودروی پدر.

از میدان پاستور که گذشتم خودروی پرایدی را دیدم که به راحتی دستمال کاغذی استفاده شده اش را در خیابان انداخت و چند متر جلوتر هم پاکت خالی سیگارش را.

با اینکه بارها این صحنه ها را دیده ام و حتی یکبار چند سال پیش داخل اتوبان تهران-قم طرف چند ورق روزنامه را از خودرویش به بیرون پرتاب کرد که از بد روزگار به آنتن خودروی ما برخورد کرد و آن را شکست. گرچه این موضوع پدیده ای جدید نیست و از قدیم بوده است و خدا می داند قرار است تا کی باشد...

ما هنوز خیلی راه داریم تا بتوانیم به آن جامعه ی آرمانی که در ذهن داریم برسیم، ما فقط یاد گرفته ایم که حرفهای قلمبه و سلمبه بزنیم بدون آن که خودمان اهل عمل به آنها باشیم.

ما همان جماعت روشنفکری هستیم که دائم اسم آمریکا، آلمان، ژاپن، سوئد، کانادا و فرانسه را به زبان می آوریم و از فرهنگش روز و شب صحبت می کنیم بدون اینکه خودمان کوچکترین مسائل اجتماعی و فرهنگی را رعایت کنیم.

ما خیلی با خودمان مشکل داریم و آن وقت دم از جامعه آرمانی می زنیم و خود را با دیگران مقایسه می کنیم.

ما فقط مدعی دوازده هزار سال قدمتیم؛ بدون آن که کوچکترین استفاده مفیدی از آن کرده باشیم.

ما مسیرهای زیادی را طی کردیم، اما به جای مسیر مستقیم و درست به بیراهه زدیم و حالا سر در گم شده ایم.

طرف به راحتی زباله هایش را روی زمین می اندازد، در مکان عمومی سیگار می کشد، معابر عمومی را کرده است تکه ای از مغازه اش، با صدای بلند موسیقی گوش می دهد، آداب همسایگی را زیر پا می گذارد، جنس هزار تومانی را دو هزار تومان می فروشد، با تقلب و تزویر کارهایش را پیش می برد و هزاران مثال دیگر که نوشتنش حتی خودم را خسته می کند؛ آن وقت به دنبال این است که تقصیر همه ی گرفتاریها و مشکلات جامعه را به گردن دیگری بیندازد و آخرش هم عده ای را به فحش بکشد که چرا کشور این گونه است؟

جالب است که از نظم و قانون ژاپن می گوید یا از پیشرفت های آلمان تعریف و تمجید می کند بدون آن که لحظه ای به عملکرد خودش بیندیشد.

ما مشکل حاد فرهنگی و اجتماعی داریم و تا این مشکلات حل نشود، نباید منتظر کشور آرمانی بود.

فرهنگ یعنی درست فکر کردن، درست رفتار کردن

فرهنگ یعنی از زیر کار در نرفتن و گشاد بازی را کنار نهادن

فرهنگ یعنی به حقوق هم احترام گذاشتن

فرهنگ یعنی پارتی بازی نکردن و تملق دیگری را ندادن

فرهنگ یعنی روزی چند ساعت خواندن

فرهنگ یعنی اصالت خود را حفظ کردن و غربزده نشدن

دوستان من، آن "طرفی" که در بالا مثالش را زده ام شاید خودم باشم و شاید دیگران...

 

دارم تقاص پس میدم و حقمه...

دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۰۵ ب.ظ

تمام این متن خطاب به خودمه...

نمی دونم بالاخره قراره ما کجای زندگیمون امنیت داشته باشیم؟

تا کی باید اینقدر سطح شعورمون پایین باشه که وقتی به یه مجلس عروسی دعوت میشیم، آداب اجتماعی رو نتونیم حفظ کنیم و حقوق دیگران رو زیر پاهامون له کنیم.

طرف توی مجلس زنونه موقع ورود عروس و دوماد و حتی لحظه رقصیدن عروس رو با تبلتش فیلم گرفته و متاسفانه کسی با خبر نشده به جز یکی از خواهرهای هما؛ و بدون اینکه به مادر یا خواهرهای خودم بگه رفته سمت طرف و گفته خواهشا فیلم نگیرید و زن داداش بنده هم گفته از خودمونه!!! آخه طرف میشه دختر دایی من و خواهر زن برادرم.

خودی هستی ولی نه اونقدر که من بتونم موهای تو رو ببینم و بالعکس، چطور به خودت اجازه میدی که از که محفل خصوصی که همه زنها لباس مجلسی به تن دارن و همه آرایش کردن و موها و قسمتی از بدنشون عریانه فیلم بگیری؟

ما که دوماد بودیم سپردیم موقع رقص زنها دوربین رو خاموش کنن و فیلم نگیرن و اونوقت تو نادان با تبلت فیلم برداشتی.

گیرم که خودت فقط اون فیلم رو ببینی، اگه تبلت رو ازت دزدیدن یا یه غریبه اون رو برداشت و بدون اجازه نگاه کرد چیکار می خوای کنی؟

متاسفم برای خودمون، گرچه اعتراضات من هم چندان فایده ای نداره چون که کاری که نباید می شده، شده...

من دارم مکافات کار خودم رو پس میدم، چون یه بار بدون اجازه اونم چند سال پیش فقط چند دیقه فیلم یکی رو نگاه کردم و حالا باید تقاص پس بدم...

آنقدر گرم است بازار مکافات عمل      دیده گر بینا بود هرروز روز محشر است