هوا هم قاطی کرده!!!
هوا هم قاطی کرده است...
معلوم نیست زمستان است یا بهار؟
دریغ از یک باران درست و حسابی که غبار و خستگی را از درختهای کاج باغ محله بشورد، دلم برای کاج ها می سوزد، دارند به پای آدمی می سوزند و می سازند.
دلم باران می خواهد، برف می خواهد...
خسته شدم از این همه کثیفی و آلودگی تهران، دیگر جرات ندارم لباس رنگ روشن بپوشم، هر روز هوا کثیف تر می شود و اینجا بدتر از همه جا.
آخر پایین شهر است و به لطف پولداران محترم که محل کسبشان اینجاس نفس کشیدن برای ما سخت شده است و بهتر بگویم که دارند نفس کشیدن را هم از ما می گیرند.
گرچه لطف عزیزان بالا دستی هست که شهر را کردند بالا و پایین. آنها که نانشان در روغن دیگران بود و هزار راه دور زدن این و آن و قانون و اسلام و دین را داشتند، شهر را کردند دو قسمت. قسمتی بالای شهر که سرشار از تمدن و فرهنگ است و عزیزان با کلاس در آن زندگی می کنند و قسمتی پایین شهر که عده ای بی تمدن و بی فرهنگ چون ما در آن زیست می کنیم.
راستی اسلام و عدل علی علیه السلام هم بالا و پایین داشت و دارد؟
خدایا هزاران بار شکرت که هوا را آفریدی و بی منت در اختیار بشر گذاشتی و محدودیتی همچون منابع دیگر در آن نیست؛ وگرنه به لطف محبت های همنوعان محترم باید هوا را هم می خریدیم و خودت می دانی که اینجا همه چیز چینی شده است و جنس تقلبی فراوان...
خدایا حداقل به خاطر پرندگانت، بخاطر نهال های در شرف درخت شدنت، بخاطر مورچه های در دل خاک خفته ات، بخاطر زمینت که زیر پای نامهربان آدمی در حال لگد شدن است، بخاطر دل رودهای خشک شده ات و بخاطر دستان پینه بسته کشاورزهای پیر این سرزمین؛ به آسمانت امر کن و لطفی دوباره (هزاران هزاران هزاران باره دیگر) در حق بشری کن تا ببارد و بشورد این سیاهی های پست را و سفید کند آن را...
- ۴ نظر
- ۱۰ دی ۹۳ ، ۲۲:۱۵