یه مرد لخت...
امروز رفتم مغازه ولی خیاط.
بچه ی خوبیه و کارشم تمیزه.
یه کار تعمیراتی داشتم، نشستم که برام انجام بده.
شروع کرد به صحبت و از ماجرای چند روز پیش که هوا خیلی سرد شده بود برام گفت.
گفتش که حدودای ساعت 7 صبح از در خونه اومدم بیرون،
- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۲ ، ۲۰:۴۸