روزگار بدی شده...
دلم خیلی گرفته...
نمی دونم چرا همه این روزها حکم غریبه دارن؟ چرا برای همه غریبه شدم؟
حتی برای پدر و مادرم، حتی برای همسر...
احساس خفگی دارم، دلم گرفته...
کافیه که بیفتی تو گرفتاری، همه دورت رو خالی میکنن، آخه فکر میکنن، نکنه که دستت رو جلوشون دراز کنی و ازشون چیزی بخوای...
بد روزگاری شده، خیلی بد...
خدایا به بزرگیت به ما این عنایت رو بکن که دستمون رو برای هیچ چیز جلوی هیچکس حتی پدر، مادر، همسر، فرزند، خواهر و برادر دراز نکنیم...
فردا راهی مشهدم، میرم پیش امام رئوف، همونی که هیچ منتی رو سر آدم نمیزاره، همونی که مهربونه، همونی که من و امثال منه گنهکارو به راحتی به حریمش راه میده.
میخوام فقط بشینم و یه دل سیر اشک بریزم...
- ۰ نظر
- ۲۵ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۱