جای پا...

جای پا...

باید قدم برداری و حرکت کنی.
وگرنه اگر یک جا بمانی و راکد شوی، زود می گندی و می پوسی.
باید قدم برداشت و حرکت کرد، نباید یک جا ماند. گرچه همین قدم برداشتن هم باید با حساب و کتاب باشد. چه راست بروی و چه کج؛ جای پایت روی زمین می ماند اما جای پای درستی پا برجاتر است و باقی تر. پس چه خوب که جای پایت در راه درست باشد، وگرنه چقدر قدم ها که برداشته شده و در راه کج بوده است و حالا هیچ اثری از آن باقی نیست.
درست مثل رد پای آدمی روی برفها که سریع از بین می رود...

حرفهای شما
مهمونای خونه ی من

سینمای بی محتوا...

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۳۸ ب.ظ

چند وقتیست که به خاطر مشغله کاری دائما در حال سفر به این شهر و آن شهر هستم.

حتی امروز هم تازه از راه رسیده ام خانه. اصفهان بودم.

چند تایی از مسیرهای دور را با هواپیما رفتیم و ما بقی را با اتوبوس های بین شهری.

اصولا مسافرت با اتوبوس زمان بیشتری را می طلبد که عمر را در جاده بگذرانی. البته این گذراندن هم خود برای هر کسی متفاوت است یکی می خوابد مثل من، یکی با دوستش سرگرم است، یکی جدول حل می کند، دیگری در حال نامزد بازیست و یکی دیگر هم موسیقی گوش می کند و هم جاده را تماشا می کند و مابقی هم تلویزیون...

امروز با اتوبوس به اصطلاح VIP از اصفهان راهی تهران شدم. حوالی 11 به همراه مرتضی، مهدی و مجید که از همکاران هستند سوار شدیم.

مجید تا نشست روی صندلی خوابش برد، مهدی هم جاده را تماشا می کرد گرچه همه اش بیابانی و کویری بود، مرتضی هم هندزفری به گوش؛ من هم اندکی خوابیدم که با صدای خفن مهماندار یقه باز سیبیل کلفت که می خواست پکیج پذیرایی را بدهد از خواب بیدار شدم.

چند دقیقه ای گذشت که تلویزیون روشن شد و فیلم من و تو با بازی گلزار و شاکر دوست پخش شد.

چندان سر حال نبودم و فکرم درگیر تالار بود که چه کنم و کجا را رزرو کنم؟ و از سر بی حوصلگی فیلم را نگاه کردم.

تا دلتان بخواهد فیلم مزخرف و چرت و پرتی بود، امروز مفهوم سینمای مبتذل را که حتی خود بازیگران حرفه ای سینما می گویند را فهمیدم.

سینمای مبتذل، سینمای تبلیغ پولداری و بی بند و باری است. سینمای جلف بازی و متکی به ظاهر زیبا و فریبنده بازیگران نوظهور و چشم سبز.

سینمای بی محتوا با فیلم نامه های تخیلی که هیچگاه واقعیت ندارد و سرشار از پول دوستی و پول پرستی و غربزدگی است.

سینمایی که حرفی برای گفتن ندارد و حتی پندی از پی آن نیست.

سینمایی که بیشتر جنبه تبلیغ زندگی های مرفه را دارد که بازیگرانش از ابتدا تا انتهای فیلم سوار بر خودرو های لوکس و گران قیمت هستن و بازیگرانش در حکم مانکن های غربی.

من نه تحلیل گر سینما هستم و نه زیاد اهل فیلم دیدن ولی حداقل به عنوان یک ببینده می خواهم نظرم را بگویم:

چرا فیلمی که هیچ محتوایی ندارد به جز تبلیغ بی بند و باری، مادی گرایی و لوکس زندگی کردن ( البته این را بخوانید با کلاس بودن) ساخته می شود؟

چرا کارگردان یا فیلم نامه نویس ذره ای به خود زحمت نمی دهند که حداقل چند اثر ماندگار سینمای جهان یا ایران را ببیند و از آن الگو برداری کند؟

حالا حرف پرویز پرستویی را می فهمم که گفته بود از چندین فیلم نامه ای که برای بازی در آنها به من پیشنهاد شد هیچکدام را نپذیرفتم چون اصلا محتوایی در کار نبود.

حالا حرفهای فراستی یا سفارتی خنده بازار برایم روشن می شود.

چون بازیگر و کارگردان بیشتر بجای آنکه بدنبال ماندن و ماندگار شدن باشند، به دنبال ثروت و منافع شخصی و شهرت های یک شبه اند...

 

این جای نوشته ام به متن بالا ربطی ندارد، وام ازدواج را ریختن و درجا دویست و چهل هزار تومان کم کردند، برای چه؟ نمی دانم...

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">